۱۳۸۵ مرداد ۴, چهارشنبه

سه رنگ : آبی-Three Colors: Blue -Trois couleurs: Bleu



آبی اولین فیلم از سه گانه (سه رنگ) است . شاهکار کارگردان و فیلمنامه نویس فقید لهستانی کریستوف کیسلوفسکی . این سه گانه با فیلم آبی شروع شده و با سفید White ادامه می یابد و به قرمزRed ختم می گردد.
داستان فیلم آبی با یک تصادف مرگبار آغاز می گردد. پاتریک دو کورسی آهنگساز مشهور به همراه همسر و دختر کوچکشان در حال سفر با اتومبیل شخصی از شهری به شهر دیگری در فرانسه هستند ، در میانه راه اتومبیل در اثر برخورد با درختی واژگون می گردد و پاتریک به همراه دختر کوچک می میرند ولی ژولی زنده می ماند. حال ژولی بایستی با مرگ همسر و فرزندش کنار بیاید . او در بیمارستان سعی می کند خود را با خوردن قرص بکشد ولی قادر به این کار نیست و جرات این کار را ندارد.



پس از مرخص شدن از بیمارستان سعی می کند هر آنچه از گذشته اش مانده است از بین ببرد ، از جمله یادداشتهای شوهرش ، نت های آخرین کار نیمه تمام شوهرش و ... حتی خانه ای که در آن زندگی می کردند را هم ترک می کند . دستیار سابق شوهرش اولیویه بنو را دعوت می کند شبی را با او بگذراند چون او همیشه چشمش به دنبال ژولی بوده است ،سپس بدون هیچ نشانی او را ترک می کند، ژولی به پاریس نقل مکان می کند . ژولی با واقعیت های جدیدی روبرو می شود که تاکنون با آنها برخوردی نداشته است ، معشوقه سابق شوهرش را از روی عکسی که از آندو بر جای مانده پیدا می کند او وکیل دادگستری است و بچه ای از پاتریک در شکم دارد . واقعیت چندش آوری که باعث تنفر او از شوهر سابقش می شود . ژولی بزودی گرفتار عشق اولیویه می شود ، اولیویه به دنبال کامل کردن کار نیمه تمام پاتریک است . ژولی به او در این کار کمک می کند ولی قطعه ای از کار که ژولی به دور انداخته است کم است و ...



آبی رنگ زخم و ریش است ، آبی رنگ غم است و کارگردان به خوبی با توجه به مفهموم رنگ آبی از آن در داستان استفاده کرده است . اکثر صحنه های فیلم به نوعی با رنگ آبی ممزوج شده اند ، از جمله شنا کردن ژولی در استخری آبی رنگ یا لوستر آبی رنگی که آنرا خیلی دوست دارد . کارگردان در این فیلم برای القای رنگ آبی از فیلترهای آبی و نورپردازی آبی استفاده کرده است .



فیلم مراجعاتی به دو قسمت دیگر یعنی سفید و قرمز هم دارد از جمله وارد شدن ژولی به دادگاهی که در آن قهرمان فیلم سفید در حال محاکمه شدن است و یا پوستر قهرمان فیلم قرمز ، یا نقطه مشترک هر سه فیلم ، پیرزنی که سعی دارد شیشه ای را در جعبه بازیافت مواد بیاندازد و برای این کار زحمت فراوانی را متحمل می گردد ، در هر سه فیلم قهرمان فیلم با این صحنه روبرو می شود . کارگردان با این صحنه ها سعی در القای این فکر را دارد که تمام این داستان ها هر روز در اطراف ما اتفاق می افتد حتی برای خود ما بی آنکه از داستان هم دیگر اطلاعی داشته باشیم. کلید فهم هر کدام از فیلم های سه گانه در مفهوم رنگ آن است که کیسلوفسکی آنرا به خوبی در داستان بیان کرده است.در فیلم آبی ، کیسلوفسکی با استفاده از رنگ آبی در پی القای حس غم و نیستی ژولی به بیننده است و اینکه چگونه او می خواهد با گذشته خود کنار بیاید و آینده ای جدید بسازد.
از موسیقی فیلم نمی توان به سادگی گذشت ، موسیقی فیلم در بسیاری از صحنه ها در القای حس فیلم نقشی اساسی ایفا می کند ، از این نظر می توان به نوعی فیلم را یک فیلم موزیکال نیز دانست که در آن موسیقی خوب Zbigniew Preisner حرف اول را می زند.



فیلم آبی جوایز ارزنده ای از فستیوال های بین المللی فیلم برده است از جمله آنها می توان به جایزه بهترین فیلم ، بهترین بازیگر زن به ژولیت بینوش بازیگر نقش ژولی و بهترین فیلم برداری به اسلاوومیر ایدزاک در فستیوال فیلم ونیز(1993) ، بهترین فیلم اروپایی از آکادمی فیلم اسپانیا و ... اشاره نمود . فیلم محصول سال 1993 است و با بازی بازیگران فرانسوی و در فرانسه و به زبان فرانسوی ساخته شده است . از بازیگران اصلی فیلم می توان از Juliette Binoche در نقش ژولی وBenoît Régent در نقش اولیویه نام برد.



برای کسب اطلاعات بیشتر از این فیلم به آدرس زیر مراجعه فرمایید :

Trois couleurs: Bleu on Imdb.com